جدول جو
جدول جو

معنی پیش دندان - جستجوی لغت در جدول جو

پیش دندان
(دَ)
دندان پیش. دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث) :
هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون
کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش.
شفائی (از فرهنگ نظام).
، پیشخورد. (مجموعۀ مترادفات ص 8)
لغت نامه دهخدا
پیش دندان
دندان پیش دندان مقدم بر دیگر دندانها، طعام اندک که قبل از خوراک خورند چیزی که نهار بدان شکنند: هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کمست بهر یکی لمحه پیش دندانش. (شفائی)، پیشخورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ ض ض)
دیدن از قبل، پیش بینی کردن
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: بی + دندان، آنکه دندان ندارد. آنکه دندانش افتاده باشد. (ناظم الاطباء) ، بی اصل. رجوع به ریشه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که دندانی چون دندان موش دارد. آن که دندانش چون دندان موش تیز است. (یادداشت مؤلف) :
این خیره کشی است مارسیرت
وان زیر بریست موش دندان.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 346).
، در اصطلاح مذهبان اطراف دندانه دار تذهیب. سجاف یا قیطانی که فاصله میان خطهایش پیدا باشد و آن را در عرف هند لهریه گویند. (آنندراج). نوعی از نقش بندی است و آن را لهریا گویند. این نقش در صنعت گلدوزی مصطلح است. در این نقش کنار پارچه را با ابریشم یا نخ رنگین، خطوط کوتاه موازی پهلوی هم می دوزند و آن را موش دندان یا دندان موش گویند. (یادداشت لغت نامه) :
با سواد شب بیاض روز تا ممزوج شد
دامن صحرا سجاف موش دندان یافته.
سعید اشرف (از آنندراج).
، رشته ای که برای زه پیراهن از ابریشم دورنگ تابند. (آنندراج) ، (اصطلاح مطبعی) نوعی طریقه و رسم طبع و چاپ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دندان سفید. (انجمن آرا). دارای دندان سپید. که دندان او چون سیم سپید بود:
سزدکه بگسلم از یار سیم دندان، طمع
سزد که او نکند طمع پیر دندان کرو.
کسایی.
- سیم دندان شدن، شاد و خندان شدن:
همه دختران شاد و خندان شدند
گشاده رخ و سیم دندان شدند.
فردوسی.
که با تو چه گفت آنکه خندان شوی
گشاده لب و سیم دندان شوی.
فردوسی.
هر آنگه که بر بزم خندان شود
گشاده لب و سیم دندان شود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دیدن
تصویر پیش دیدن
پیش بینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دندانی مانند پیل دارد دارای دندانی طویل و بزرگ چون دندان فیل، دندان فیل عاج پیلسته: سرو ترگ گفتی که سندان شدست برو ساعدش پیل دندان شدست. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیش اندازد آنکه سبقت دهد، کسی که بجلو راند، پارچه ای که در وقت طعام خوردن بروی زانو گسترند دستار خوان: یک عدد صراحی نقره مملو از رواح ریحانی... با پیاله طلا و پیش انداز زربفت از پی او فرستادند، رشته جواهر که زنان از گردن آویزند و در پیش سینه قرار دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موش دندان
تصویر موش دندان
اطراف دندانه دار تذهیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش دادن
تصویر پیش دادن
((دَ))
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
المعالجة المسبّقة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
Pretreatment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
prétraitement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جلوانداختن، دیر کردن، گذران زندگی، بیعانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
попереднє лікування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
matibabu ya awali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
предварительная обработка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
پیش علاج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
প্রাক-চিকিৎসা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
전처리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
ön işlem
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
wstępne leczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
前処理
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
טִיפּוּל מוּקדָם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
पूर्व उपचार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
Vorbehandlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
การบำบัดล่วงหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
voorbehandeling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
pretratamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
pretrattamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
pré-tratamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
预处理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیش درمان
تصویر پیش درمان
pra-perawatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی